اومدم خونه دیدم در بازه و پلیس تو خونه. پرسیدم چی شده؟ پلیس میگه اومده کسی خونه نبوده همسایهها فهمیدن. به بابات زنگ بزن بیاد لیست سرقتیها رو امضا کنه ما بریم. زنگ زدم بهش با خونسردی میگه اگه کتری رو نبردن چایی دم کن واسه جناب سروان. ما الان سر سفره تو مهمونیایم زشته پاشیم!
زمانی که برده داری در آمریکا رایج بود، زن سیاه پوستی به نام هریت تابمن، گروه مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری می داد. بعدها از او پرسیدند: سخت ترین مرحله کارتان برای نجات برده ها چه بود؟ او عمیق به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی و باید آزاد باشی
کنار هرکه بنشستم بهانه آورده و رفت
گرمهرم بردلت نبود
چراغمت بربن جان من نشست
چراصدازدی مرا بیا به کوهسار برویم
رفتم به کوهسار
اما
تو به آنجا نیامدی
بگو کجابرفتی تو
سفربه کوهساران نو
آه آه
بگوبه کوهساران نو
حفظ کنند خودرا زتو
بگو این دل به حال خود نسوخت
چه برسد به حال تو
ای آسمان بگذارببارم من زتو
ای خاک بگذار بیایم من زنو
این آفتاب سوزان رها کرده مرا به حال خود
حال این است
که
روح من زجسم من رفته برون
بارا
آرمان من این است
ببرمرا ببرمرا کنارخود رها نکن به حال خود.
ﺭﻓﺘﻢ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺧﺮﯾﺪﻡ واسه عید قربان .
ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﺴﺘﯿﺶ؟؟
ﻣﯿﮕﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺮﻩ .
ﻣﯿﮕﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﯿﺒﺴﺘﯿﺶ؟؟
ﺍﻻﻥ 2 ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻢ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻩ ﻣﺎﺩﺱ،ﻣﯿﮕ
ﭘﺲﭼﺮﺍ ﺑﺎﺯﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ؟؟
ﻣﯿﮕﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺮﻩ !!
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺳﺮﺷﻮ ﻣﯿﮑﻮﺑﯿﺪ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
از طرف پرسيدن: اخبار چيه؟!
.
.
.
گفت: برنامه اي در تلويزيون كه تا ثابت نكنه همه دنيا از ما بدبخت تره، ول كن نيست!
خیلی دوست داشتم یه روز مست و پاره(مثل بهروز وثوق تو فیلم کندو) بشینم تو تاکسی درو محکم ببندم بعد راننده بگه یواشتر منم داد بزنم گااااز بده گاااااااز بده اما همیشه از ترس اینکه وسط راه مسیر عوض کنه میگم ببخشید
درباره این سایت